فراخوان فیلم و عکس


موطن آدمي را بر هيج نقشه اي نشاني نيست.
موطن آدمي تنها در قلب کساني است که دوستش مي دارند.

دوستان عزيز
در صورتي که  عکس و يا فيلم، هر چند کوتاه از عباس عزيز داريد با آدرس fordearabbas[at]gmail.[com]تماس گرفته و تمايل خود به اشتراک موارد فوق- جهت نمايشگاه و ساخت فيلم -را اعلام  داريد، تا در اسرع وقت جهت هماهنگي براي دريافت ،با شما تماس بگيريم. با تشکر

۲۶ نظر:

  1. یه تعداد عکس تو فیس بوک گذاشتم اگر بدردتون میخوره بردارید یا اگر باکیفیت بهتر لازم تماس بگیرید . aftabtrek .زرین

    پاسخحذف
  2. خود عباس هم در این نمایشگاه شرکت خواهد کرد

    عباس خودش را به نمایشگاه خواهد رساند

    پاسخحذف
  3. abbas zendas va hafezasho az dast dade

    پاسخحذف
  4. abbas zendas.reza_smd62@yahoo.com

    پاسخحذف
  5. دیگه نمی خواهم بخونم... حالم بده... چرا اینطور شد...

    پاسخحذف
  6. مهتاب سرش را و ایمانش را بر سر بازگشت عباس

    گذارده است

    و با ایمان و یقین کامل میگویم که عباس می آید

    هر کسی هر چه می خواهد بگوید

    این گزافه ها ایمان مرا به بازگشتن عباس کم نمی کند

    من ایمان دارم که عباس می آید

    پاسخحذف
  7. آفرین به تو مهتاب و به ایمان محکمت که کلی انرژی بخشه. من هم ایمان و یقین کامل به بازگشت با سلامت عباس جعفری دارم. امید که با این اتفاق نیک, پایه های ایمان جماعتی که پی گیر این ماجرا هستند محکم بشه و دل خانواده و دوستان این یوسف گمگشته شاد.
    پ

    پاسخحذف
  8. مهتاب هر شب اینجا می آید کوچه را آب و جارو

    میکند برای آمدن عباس

    هر شب شبی ست که عباس می آید

    و مهتاب هر شب منتظر است

    و می داندکه یکی از همین شب ها عباس خواهد آمد

    مهم نیست که بقیه هم هر شب در این کوچه به انتظار آمدن عباس جمع میشوند یا نه

    چون مهتاب هر شب اینجا به انتظار عباس خواهد نشست

    زیرا مهتاب به خدا ایمان دارد و به عباس نیز هم


    فقط کمی صبر لازم است که مهتاب هم صبر می کند


    اگر شماهم هستید و صبر و دعا میکنید که چه بهتر

    اگر هم نه

    مهتاب خود به تنهایی منتظر خواهد ماند و دعا خواهد کرد و هرگز خسته نخواهد شد

    و مهتاب هرگز مایوس نخواهد شد

    مهتاب شریک صبر و انتظار فرخنده عزیز و خانواده عباس خواهد شد

    و هر کس شریک این صبر و انتظار است اعلام کند

    پاسخحذف
  9. مهتاب و پگاه عزیز
    خیلی خوشحالم که عباس دوستان خوبی مثل شما ودهها نفر مثل شما دارد که با تمام وجود امیدوار و خواهان بازگشت عباس هستند. ولی دوستان عزیز بسیاری از مواقع احساس و خواست ما چیزی است و واقعیت چیز دیگری. عباس برای همه ما عباس بود ولی با این احساسات بیش از حد آن نکوداشت و گرامی داشتی که سزاوار عباس است اتفاق نخواهد افتاد. در زمستان 14 سال پیش، دوستی را در حادثه بهمن از دست دادیم و فقط 4 روز بعد از حادثه عباس در بین جمعی نظر قطعی داد که" طرف قطعا مرده و برای پیدا کردن جنازه هم اصلا صلاح نیست جان کوهنوردان دیگر را در هوای خراب به خطر انداخت. پس بهتر است صبر کنیم تا هوا خوب بشود و یا حتی بعد از عید در همان محدوده دنبال جنازه باشیم"
    حال شما دنبال کدام معجزه هستید تا فرد غریقی را زنده از آب بیرون بیاورید؟ خود عباس برای شما ارزش داشت درست ولی افکار و اندیشه و باورهایش چی؟
    نوشته های بعضی از دوستان و نظراتشان واقعا خنده دار است. آخر مگر ممکن است که عباس حافظه اش را از دست داده باشد ولی مردم دور و اطرافش خبری به پلیس و غیره ندهند و عباس در دامنه کوهی و یا در بیشه زار انبوهی بیش از یک ماه بگذراند؟
    با توجه به تبلیغات گسترده ای که در نپال در اطراف این حادثه شده به هیچ عنوان امکان ندارد عباس جایی باشد ولی به گوش من و شما نرسد.
    من 5 بار در همان رودخانه تریسولی قایق سواری کرده ام و با اطمینان به شما میگویم هیچ 500 متری را بدون روستا و یا تک خانه های محلی نمیتوان در حاشیه رودخانه پیدا کرد.
    در ضمن اصلی ترین راه ارتباطی نپال که از کاتماندو به شهرهای پخارا و چیتوان و در نهایت به مرز هند کشیده شده است ،حدود 300 کیلومتر در حاشیه همین رودخانه امتداد دارد.
    تو را بخدا دست از این راز و نیازهای دور از واقعیت بردارید تا کمکی شود به فرخنده و خانواده عباس که قضیه را تمام شده تلقی بکنند و بزرگداشتی لایق آن مرد بزرگ برگزار کنند نه اینکه مثل بزرگمرد کوهنوردی ایران (جلال رابوکی )به عنوان یک فرد گمنام در بهشت زهرا دفن شد، عباس هم در وهم و خیال و خاطره ها دفن شود.
    من اولین بار سال 73 عباس را دیدم و شوق سفر و دیدن را او در جانم آفرید و هر چند وقت یکبار که میدیدمش بر آتش این شوق میدمید.
    عباس تا ابد در دل من- شما و هر طیعت گرد و طبیعت دوستی که عباس را میشناخت زنده خواهد بود ولی اجازه دهید که در دل هامان و در دل طبیعت جاودانه شود نه در هاله ای از اوهام و ندانم کاری ها.

    شاید بسیاری از دوستان از من برنجند، ولی من این نوشته را قدری بخاطر عباس و فرخنده نوشتم و مقداری هم بخاطر خودم .
    چرا که من هم نه به اندازه عباس ولی گاهگاهی کارهایی می کنم و اصلا دوست ندارم اگر چنین حادثه ای برای من افتاد و جایی در طبیعت جان خود را از دست دادم ، بعد از من چنین اتفاقاتی بوجود بیاد و دوستان و خانواده ام سر در گم شوند.

    عباس و فرخنده زاده و عاشق طبیعت بودند و هستند. پس بیایید کمک کنیم فرخنده بعد از عباس بتواند بار غم از دست دادن یار دیرین را راحتتر تحمل کند نه اینکه هر روز برایش یک فکر و دلمشغولی و دل نگرانی جدید بسازیم

    بقای یاد عباس ،صبر فرخنده و عمر شما دوستان آرزوی قلبی من است

    علی جعفر نژاد

    احساس دوستی

    پاسخحذف
  10. دوست عزیزم آقای علی جعفر نژاد...دوست عزیزی که به نام پ یا P کامنت می گذارد..من نیستم ...من از هرگونه اظهار نظر پرهیز میکنم...اما از توضیحات شما و دغدغه تان برای حفظ شان عباس عزیز متشکرم

    پاسخحذف
  11. پس آقاي جعفر نژاد چيزي از آقاي جعفري مبني بر مرگ به دست نيامده پس بگوييد به نظر شما كه رودخانه را چندين بار رفته ايد چرا پيكري به دست نيامده

    پاسخحذف
  12. آقای جعفر نژاد، به خاطر بزرگی و شهامتتون در این نوشته ممنونتونم
    روزها بود که دلم می خواست چنین چیزی بنویسم یا دست کم بخوانم و عوامل زیادی مانع از انجام این کار می شد
    چقدر به باور صادقانه احتیاج داریم و برای بزرگی مثل عباس جعفری چقدر حیف خواهد بود اگر نتونیم حتی به راحتی عزاداری کنیم/یاسمن

    پاسخحذف
  13. خانم ها و آقایانی که تمایل دارند عزاداری و یادبود برای آقای عباس جعفری داشته باشند هروقت تمایل دارند مختارند ولی نه اینجا لطفا!

    اینجا فضایی است برای آنانی که امیدوارند به بازگشت با سلامت استاد و معتقدیم تا همسر و خانواده شون اعلام رسمی نکردن هیچ قضاوت و نتیجه گیری نکنیم

    و عده زیادی از ما بر این باوریم که: " هیچ غیرممکنی وجود ندارد و اراده خداوند می تواند غیرممکن ها را ممکن سازد" ، پس به هیچ وجه عجیب و بعید نیست که حتی به ظاهر غرق شده ای در رودخانه ای با اینکه یکماه هم از واقعه گذشته است، به سلامت به جمع عزیزانش برگردد. نمونه های بسیاری از این دست دیده شده ولی ما فراموش می کنیم ...

    به هر صورت من نفهمیدم چه ربطی بین امیدوار بودن ما و دعا و باور ما برای اتفاقات خوشایند و لطمه زدن به شان و مقام آقای عباس جعفری به قول آقای جعفرنژاد هست؟! اگر از نظر شما تمام شده است خب برای شما اینگونه است ! و برای عده ای هم تمام شده نیست چون خبر موثقی نیامده و این موضوع به هیچ وجه نباید تاثیری روی فعالیت های شما داشته باشد.

    جناب جعفر نژاد و سایر دوستان موافق نظر ایشون، توهم و توقعات غیر معقول با ایمان و باور به توانایی خداوند و قدرت ایمان، زمین تا آسمان متفاوت است، پس پیشنهاد می کنم مسائل را با هم قاطی نکنیم. حق می دهم که آنقدر این سال ها در رابطه با دوستان طبیعت گردمان که دچار سانحه شده اند خبرها بد بوده که خیلی ها نا امید شده اند ولی ما هنوز امیدواریم و منتظر. شما هم با دلی آرام و قلبی مطمئن به مراسم یادبودتان بپردازید.

    مهم آن است که "عباس جعفری" مرد بزرگی است که دانش و تجربیات ارزشمند و گران بهایی برای ما به یادگار گذاشته که کاش به درستی قدرش را بدانیم و امید داریم که همچنان از وجود ایشان و دیگر پیشکسوتانی که متاسفانه تنهایشان گذاشته ایم، بهره مند باشیم و قدردان.

    اسرار ازل را نه تو داني و نه من
    وين حل معما نه تو خواني و نه من

    پاسخحذف
  14. پویه عزیز
    از احساسات پاک شما و سایر دوستان آگاه و به آن احترام میگذارم.
    ولی دوست عزیز ایمان به توانایی خداوند و قدرت ایمان ،هیچ ربطی به خواستهای احساساتی ما ندارد. بله خداوند تواناست ولی عقل و خرد را هم به ما داده است تا سفید را از سیاه و خاکستری تشخیص دهیم نه اینکه از خدا بخواهیم در روز روشن سفید را به سیاه یا خاکستری تبدیل کند.
    فرمودید و فرمودند این وبلاگ به امیدواران به بازگشت عباس تعلق دارد. عزیز من، ما که نمی خواهیم در مقابل هم جبهه بگیریم،
    به درست و یا غلط اکنون این وبلاگ به مرجع اطلارسانی تبدیل شده و فرخنده و سایر دوستانی که در نپال هستند هم این وبلاگ و مطالب و نظرات منعکس شده را دنبال می کنند.
    چطور انتظار دارید فرخنده به خود بقبولاند که کمتر از شما و سایر دوستان که از روی احساسات بیش از حد انتظار بازگشت عباس را می کشید ، به انتظار بنشیند؟
    چطور انتظار دارید زمانی که شما و دوستانی مثل شما هر روز چندین پیام با امیدهای واهی در وبلاگ بگذارید و آنوقت فرخنده اعلام کند که قضیه تمام شده است؟ خواهش می کنم و دوباره خواهش می کنم دست از ابراز احساسات زیادی بردارید و یا لااقل ان را در وبلاگ منعکس نکنید.
    دوستان عزیز،انتظار درد کشنده ایست و خواهش می کنم بیایید همه با هم و فرخنده، خانواده عباس و دوستان چشم انتظار کمک کنیم تا از این حیرانی و ناباوری بیرون بیایند و به تثبیت روحی خود بپردازند.

    برای دوست عزیزی که نوشتند هیچ اثری از عباس بدست نیامده عرض می کنم:
    در بین کوه های سر به فلک کشیده بختیاری و لرستان خودمان که عباس بیش از همه ما با آنجا و مردمانش آشناست، رسمیست که دنبال غرق شده نمی گردند. چرا که مسیری که رود در پیچ و خم این کوهها در یک ساعت طی می کند ،جستجو کنندگان در طی چند روز باید طی کنند و میدانند که امکان جان به در بردن از رودخانه بازفت و دز و کارون محال است و یاد جانباخته را در کنار همان رودخانه گرامی میدارند.
    چه بسیار عشایری که هنگام عبور از این رودخانه ها عزیزی را از دست می دهند ولی بازماندگان نیاز به زندگی دارند و باید در آن جاری شوند.
    رودخانه تریسولی در مواقع عادی بصورت متوسط حدود 100متر عرض و 5-6 متر عمق دارد. تیر و مرداد فصل بارشهای شدید فصلی منطقه موسوم به "مون سون" در هیمالیاست که منبع اصلی تغذیه این رودخانه است و عمق آب حدود 4 متر بالا می آید و عرض آن در بعضی از جاها به صدها متر می رسد و سرعت جریان آب بشدت افزایش می یابد.
    آیا باور این موضوع که جسم عباس در گوشه از این محوطه عریض و طویل دچار حاثه ای شده و مفقود گردیده سخت تر است یا اعتقاد به اینکه بتواند از این حجم عظیم و شتابنده آب بعد از یک ماه زنده و سالم بیرون بیاید؟

    من باز هم تاکید می کنم اندوه من کمتر از هیچ کدام از دوستان نیست و اگر مشکل شکستگی پایم نبود همان روز اول خودم را به نپال می رساندم تا با توجه به آشنایی و همکاری که با شرکتهای رفتینگ نپالی دارم بتوانم مثمر ثمر باشم، ولی دوستان، هیچ کدام از اینها نباید باعث شود تا در تصمیم گیری درست و منطقی فرخنده و نزدیکان عباس تاثیر منفی بگذاریم.
    باقی بقای یاد عباث

    پاسخحذف
  15. سام به همگي
    عباس را من چند ماه قبل در كافههي در تهران ديدم. من بودم و عباس كه عشق سفرم بود و دختري كه عشق نفسم بود. ما هر سه از تون و طبس و بجستان حرف زديم. عباس خودش به من گفت خوشحالم كه خوبي گاهي زندگي اتفاقاتي سر راه ما قرار مي دهد تا بخود آييم.
    اكنون هم همه به اين فكر كنيد كه عباس چه مرده باشد و چه زنده باشد در دل طبيعت است. يعني جايي كه هميشه دوست داشته است.
    فقط حسرتش با من كه مي خواستم با كتابي بنويسم

    پاسخحذف
  16. همه چیز به آنی فراموش میشود.چه باقی می ماندبرسینه سیاه شبی که ازدرخشیدن آذرخشی جز آنچه در چشم خانه تو مانده و شکل گرفته بی آنکه اثری از آن باشد همه چیز در ذهن توست.تو که تماشاچی این پرده خوانی بی انقطاعی.اصلا چه اصراری است بر ماندن نقشی برخاطره ای .نسیان.فراموشی .بیکرانگی ذهن اگر به هیچ نیاید به این می ارزد که هر خاطره ای را در دور دستهایش شاید بتوان گذاشت و گذشت انگار که در شبی کویری چشمه ای یافته باشی و نوشیده باشی و آن را رها کرده باشی.خاطر جمع به این که در بیکرانگی بیابان ذهنت دل خوش به چشمه هایی که از آن نوشیدهای و بر کناره ی -بی سایه اش حتی-دمی خفته باشی و باز به راه افتاده باشی چند هزار چشمه راپشت سر گذاشته ای به امید تنها یک چشمه در پیش رو و وقتی که یافته ای آن راباز نوششی و رخوتی و لمیدنی و باز راه افتادنی ... از آن دست که کرداراین روزگار می طلبد.

    از یادداشتهای سفر آفریقا... عباث


    خوب چی بهتر از این که نظر خود عباث رو از روی نوشته هاش حدس بزنیم ((اینها حرفهایی که کما بیش در راستای صحبتهای دوستمان علی جعفر نژاد است.. امید وارم پویه و مهتاب کمی آرام بگیرند و رنجیده نباشن..

    ممنون آقای جعفرنژاد.

    پاسخحذف
  17. قبل از هر حرفی سپاسگزار آقای جعفر نژاد هستم که حجت را تمام کرد، بسیار دلسوزانه و دوستانه و منطقی مطالبی را مطرح کردند که لازم بود کسی چنین نرم و مهربان و منطقی به عزیزان علاقمند عباس که همچنان ناباورند یاد آوری کند.
    دیگر این که یک خواهش از همه دوستان: عباس شاید برای خودش عباث بود، در انتهای نوشته هایش. برای هیچ کدام از ما که عباث نبود(بسیار بیهوده)! برای من که همیشه عباس جعفری است چون اینگونه صدایش می کردم، و برای دیگران شاید: عباس، شاید عمو عباس یاهاباس یا .... ، اما مطمئنم برای هیچکدام از ما عباث نیست!

    تلخون

    پاسخحذف
  18. مهتاب بی تاب

    مهتاب در تاب

    و مهتاب در انتظار در درون خویش می ماند

    باشد اگر نمی خواهید بشنوید دیگر نمی گو یم

    ولی هیچ کس نمی تواند مرا از فکر بازگشتن عباس منع
    کند من در ذهنم انتظار می کشم
    ذهنم که دیگر مال خودم است

    گر همگان منع من کنند از عشق

    من آن کنم که خداوندگار فرماید

    از من ناراحت نشوید چون من همیشه غیر منطقی فکر و زندگی می کنم

    بازگشت عباس برای همه شما که منطقی هستید شاید غیر منطقی باشد ولی

    با منطق غیر منطقی من منطبق است

    پاسخحذف
  19. من هم مثل بعضی از دوستان در راستای اثبات نظر خودم، به بخش دیگری از نوشته ای از عباس استناد می کنم ، این هم نوعی دیگر نگاه کردن به موضوع است !
    .
    كشتن يک انسان - هرچند ضعيف - براي مرگ آسان نيست، هرچند كه در لحظات جدال، بازگشت به زندگي هم چندان آسان نمي نمايد. آن لحظاتي كه دستانم از سوز سرماي كوهستان چنگ مي شوند، تلاشي كه براي باز كردن پوسته كاغذي يك شوكولات انجام مي دهم يا تبديل قطعه اي يخ در گرماي بي حال دهانم، آن هنگام كه به حصار توفان و بوران گرفتار مي آيم ... نه! نه زندگي آسان بدست مي آيد و نه مرگ به سادگي مي تواند انساني را از پاي بيندازد، زيرا كه هنوز آنقدر حقير نشده ام كه به جان باختن تن بدهم. اين فاصله نقطه چين بين زندگـــــــي ... و ... مــــــرگ را بایستی كلماتي صعب تر و كشنده تر پر كنند. در اين چنين لحظاتي است كه دژخيم مرگ، خود نيز در ستاندن جان انساني چنين، از پا در مي افتد ...
    * از کوه نوشته هاي قديمي عباس
    .
    پس باید هنوز امیدوار بود، نه؟!

    پاسخحذف
  20. بعضی از پرنده ها مهاجرت می کنند و بعضی ها یک جا نشینند. بعضی از ما دل می دهیم به بازگشتنش و بعضی به بزرگداشت خاطره اش. کمی صبور باشیم اگر، زمین می گردد آن طور که باید و مقدر است
    دل به دلتنگی هامان اگر نمی دهیم، خاطر نازک یکدیگر را مکدر نکینم

    پاسخحذف
  21. مهتاب هنوز هم می تابد با تمام وجود

    ولی در دل خود می تابد مبادا که دیگران از تابش

    امیدش رنجیده خاطر شوند

    پاسخحذف
  22. حرف دو گروه منطقی است اما....
    به نظز من باید همه به این فکر باشن که عباس خودش برگرده.عباس و خدا برگردونه
    یعنی یه جورایی به این فکر باشیم که عباس رفته یه سفر طولانی
    و یا میاد یا.....
    پس قبل از هر گونه خبر قطعی نباید تصمیم گرفت
    به نظر من انتظار شخصیت آقا عباس پایین نمیاره
    پس منطقی تر اینه همه به کارشون برسن اما واسه برگشت عباس دعا رو فراموش نکنن
    به امید بازگشت عباس

    پاسخحذف
  23. در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زدقدم
    سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

    گر چه منزل بس خطر ناک است ومقصد بس بعید
    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

    حال مادرفرقت جانان و ابرام رقیب
    جمله می داند خدای حال گردان غم مخور

    ..... در کنج فقر و خلوت شبهای تار
    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور.



    (برای فرخنده دعا میکنم)

    پاسخحذف
  24. zemne ehteram baraye aghaye ali jafar nejad man ham dost daram hanoz montazere bargashte abass bemonam khoda be farkhondeh va tamame delhaye montazer sabr bedeh

    پاسخحذف
  25. سلام به همه
    نمی شه گفت حق با کیه . همه از جهتی درست می گن.
    آره ، فضای بلاگ به قول آقای جعفرنژاد احساسی شده و یقینا" آقای جعفرنژاد استاد همه ما هستند . اما یه جورایی هم حق با ماست که منتظریم . فرخنده عزیز و همه همراهانشون توی نپال از بهترینها و اساتید کوه و طبیعت هستند و خیلی از کسانی که اینجا هستند هم همینطور ... آقای جعفرنژاد ما همه از اساتیدی مثل شما یاد گرفتیم که طبیعت و کوه با کسی شوخی نداره و بسادگی می تونه همنورد یا همسفرت رو هر جند حرفه ای به کام مرگ بکشونه و حتی می خوام بگم این نه تنها واسه ما باورش سخت نیست حتی برای زن بزرگی مثل فرخنده صادق با اون تجارب عادیه... به قول استاد که دوستمون نوشته: آن لحظاتي كه دستانم از سوز سرماي كوهستان چنگ مي شوند، تلاشي كه براي باز كردن پوسته كاغذي يك شوكولات انجام مي دهم يا تبديل قطعه اي يخ در گرماي بي حال دهانم، آن هنگام كه به حصار توفان و بوران گرفتار مي آيم ... همه دوستان این لحظات رو حس کردیم و داشتیم.
    همه اینها رو می گم چون حرفم اینه که ما که اینجاییم یا همه اونا که الان توی نپال هستند خوب می دونیم حادثه یعنی چی !!! و مطمئن هستم الان توی نپال هیچ کس توی رودخونه ای با اون وسعت واسه پیدا کردن استاد جعفری شبانه روز شنا نمی کنه ...
    فرخنده عزیز هم اونقدر تجربه و منطق دارن که غرق در احساسات نباشن و نخوان که تا ابد برنگردند.
    آقای جعفرنژاد ما شمارو کاملا درک می کنیم.وقتی می شنویم مثلا مرحوم اعتمادی فر فلان جا گم شده همه 100%می گن کار تمومه. با اینکه احساسی هم هستیم.
    موضوع اینه که توی این حادثه درسته شواهد مرگ بیشتره اما یه شواهدی هم بوده که یه کور سوی امیدی گذاشته ... حالا ما گفتیم یه امیدی داریم پس همه با هم دعا می کنیم و فرخنده عزیز هم تا اونجا که بشه تلاش می کنن... نه چندین ماه
    به هر حال کم حادثه غیر قابل باور ندیدیم. هم ما هم خانم فرخنده صادق ظرفیت شنیدن همه چی رو هم داریم . فرخنده خانم خودشون استاد همه ما کوهنوردها هستند . من فکر می کنم ایشون اونقدر تا لب مرگ رفتن و اومدن که بتونن الان به خودشون مسلط باشن.
    منم از دوستان می خوام همینطور که دعا می کنیم و نیم نگاهی هم به فرخنده عزیز داشته باشیم که بتونن با آرامش درست ترین تصمیم رو بگیرن.
    باز هم به آقای جعفرنژاد احترام می ذارم و به همه دوشتداران عباس جعفری
    گر نگه دار من آن است که من می دانم،
    شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد...

    پاسخحذف
  26. آقای ناامید:
    بیرون از اینجا از نا امیدی اشباع شده
    بذارید لااقل اینجا امیدوارانه حرف بزنیم كه گر خواب و اگر خیال ،ما به همین قانعیمو به بزرگی و لطف خدا ایمان داریم.

    پاسخحذف