پنجشنبه 2 مهر




جستجو متوقف شد




۴۳ نظر:

  1. بسیار گل که ازکف من برده است باد
    امامن غمین
    گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم

    پاسخحذف
  2. آي عباث غمم سيت

    رود جسم تو را با خود جاري خواهد ساخت
    كوه روح تو را در بلنداي خود جاي خواهد داد
    نسيم صداي تو را با خود به ايل خواهد برد
    زن ايلي مرثیه تو را در گوش كودك خود نجوا خواهد كرد
    مرد ايلي از صلابت و سخت كوشي تو داستانها خواهد ساخت
    مردان جعفرقلي بابادي كلاه باد خواهند داد و سر نا سر و ته خواهند زد
    كوير بوي تو را در افق بي نهايت خود خواهد گستراندبلوچ ياد تو را در آتش و چوخا و رقص چوب گرامي خواهد داشت
    قنات نعمه هاي تو را در ظهر كاريزهاي خود به گوش مردمان خواهد رساند
    جنگل نوشته هاي تور يا برگ برگ خودش به باد خزان خواهد داد تا بپرا كند در بيكران ها
    هيماليا با اسم تو آذين خواهد يافت در نزد ايرانيان . . . و
    تريسولي با ياد تو مقدس خواهد بود براي بوم گردان پارسي
    عباث
    آي غمم سيت عباث
    آي عباث ،
    آرزو داشتم بزرگ كه شدم عباس جعفري بشم
    ولي زهي خيال باطل
    خواب از چشمهاي دوستان و قدردانانت ربوده اي
    : غم نامه ات را
    از زن ايلي تا مرد بيابان سینه به سينه می گویند
    از جوان طبيعت گرد تا پير كوهنورد قدم به قدم مي پراكنند
    از نوازنده اي نوپا تا مرشدي سالخورده به زخمه مي نوازند
    از قلم بدستي تازه كار تا قلم داران نامدار به سينه كاغذ ثبت مي كنند
    آي عباث
    غمم سیت
    :چگونه باور كنم
    که عكسهايت جانم را لبريز نخواهد كرد
    كه نوشته هايت را با ولع نخواهم بنوشيد
    كه خنده هايت را در گذرگاههاي كوه و دشت و كوير نخواهم ديد
    آي عباث
    نمي دانم چرا اينقدر خواست ديدنت را دارم ،
    آيا شود كه دوباره ببينمت . . .

    علی جعفر نژاد

    پاسخحذف
  3. عباس جان می دانی که شاعر نیستم، اما دلتنگ گاهی...

    جاده
    جاده از چشمم عبور می کند
    جای زخم‌ها ردپای جاده را نشان می‌دهند در چشمم
    و پنهان نمی‌توانم کرد که بوده‌ام
    آن زخمی که آهنگ خوب شدن را ندارد
    زخم میلادم است و افتتاح جاده
    جاده دیرتر از من تمام خواهد شد حتما

    کوچ!

    دستم را از پنجره فرستاده بودم به بیرون
    به هوای باران
    کبوتری برآن نشست، مثل لانه‌ای آشنا
    اکنون در انتظار کوچ او هستم
    فصلش که برسد حتما مرا هم خواهد برد
    هنوز نپرسیده‌ام
    لابد که به کاریز امنی در بیابان
    دستم عطر سینۀ کبوتر گرفته است
    زندگی دوباره برای باران، چلچله‌ها و کفترها
    توفان

    چون نسیم آمدی
    چون نسیم رفتی
    توفان چرا برخاست؟

    دلتنگی غیرمترقبه!
    از انتهای راه آمده‌ام
    سواد آغاز پایان راهم پیداست
    دلتنگم که چرا هرگز نرقصیدم

    باروی ناپیدا!

    بیابان را که گم می‌کردم
    نمی‌دانستم که باروی بیابان از جنس خود اوست
    هنوزهم قدرت شکستن قفل‌ها را دارم
    از یافتن نشانی عاجزم
    نکند بیابان را به بیابانی دیگر برده باشند!

    مژدگانی

    مژدگانی می‌دهم به کسی که مرا بیابد
    من دنبال خودم می‌گردم چندیست
    خیابان اخموتر از آن است که سراغی بگیرم
    دیگر صدای هیچ درشکه‌ای نمی‌‌آید
    هرگز نفهمیدم که پونه را کِی تشییع کردند

    یک مشت سنجد
    یک جفت کفتر چاهی در هوا
    صدای آبشار اخلمد
    عطر سماور
    و حاشیۀ همۀ قالیچه‌ها
    که جاده‌های اتوی زغالی مادرم بودند
    مژدگانی کسی که مرا بیابد
    بیشتر نمی‌ارزم
    دستم هم خالی‌ست به خدا

    نامحرم!

    باران گفت
    بام شنید
    من نامحرم بودم

    هست و نیست

    آمده ام با عطر آلبالو
    و بوی چادر مادرم
    با چند باغچه و باغی در دلم
    با زردآلوهای زیردرختی
    و هدهدی که سرش را شانه کرده بود

    امروز
    نه آلبالویی
    نه چادری
    نه باغچه و باغی
    و نه زردآلویی
    هدهد هم شانه اش را گم کرده است

    فقط اشک منست که هنوز نخشکیده است!

    سماجت
    رقص

    جای پای تو بوی آلبالو می دهد
    یکی به من بگوید
    چگونه پنهان کنم که تو در چشمم نرقصیده ای

    خشکسالی!

    دست بردم به مچ نسترن
    تشنگی به انگشتانم رخنه کرد
    گیرم که دلم به حال باغچه بسوزد
    با خشکسالی چه کنم؟


    کلبه

    می خواهم کلبه ای داشته باشم بر تپه ای مرتفع
    با صد پلۀ بلند
    تا هنگامی که به بالا می رسم، دیگر توان بازگشتم نباشد
    می خواهم کلبه ای داشته باشم بر تپه ای مرتفع
    با صد پلۀ بلند
    تا هنگامی که با کبوترم خلوت می کنم، با دیدن بال شکستۀ من هوس پرواز نکند
    می خواهم کلبه ای داشته باشم بر تپه ای مرتفع

    سفر

    من هم خواهم رفت
    اما صدای خنده‌ام خواهد ماند
    خنده‌ام آموخت رنج
    همیشه خندیدم
    تا آموزگارم نرنجد
    جاده ها پس از من بازهم سفر خواهند کرد

    یکی از روزهای آبان 86

    قول

    مدتی است که دیگر خیابان تعقیبم نمی کند
    تکدرخت مانده است پشت دروازۀ شهر
    مارمولک ها مرا گم کرده اند
    اما من نسیم بیابان را فراموش نخواهم کرد
    در حسرت تماشای پرواز کفترهای چاهی
    از دیوار رو به رویم قول گرفته ام
    تا خداحافظی نکنم
    از جایش تکان نخورد
    نسیم اما به پشت سرش نگاه نمی کند
    می ترسم وقتی که برگردد
    زمین مرا بلعیده باشد!


    نسیم

    نسیم به پشت سرش نگاه نمی کند
    می ترسم وقتی که برگردد
    زمین مرا بلعیده باشد!

    همچنان .......
    امیدمان همچنان باقیست به خدای عباث ..
    این مطلب بالا رو جناب پرویز رجبی است که واسه
    عباث قبلا فرستاده بود ...
    دیدم اینجا هم باشه بد نیست ..

    نوشتن واسه کسی که از سالهای 56 یا 57 با عباث بوده
    خیلی سخت هست .. همش خاطره و خاطره است ...

    ا. زرین .مشهد

    پاسخحذف
  4. چرااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا متوقف؟
    چرا اینقدر خبرا خلاصه شده؟

    پاسخحذف
  5. ممکنه جستجو متوقف شده باشه ولی امیدواریم همه اونهایی که باور و ایمانشون به خالق یکتا اونقدر زیاد هست که می دونن و باور دارن که" هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره" و " چنانچه خداوند بخواد هر چیزی ممکن خواهد بود" ... پس اگه شما هم ایمان دارید که علی رغم همه این جستجوهای دقیق, حرفه ای و سرشار از امید همسر و یاران "عباس جعفری" عزیز اگه خدا بخواد با دعاهای نیرومند خانواده و همه دوستداران ایشون , ما نا امید نمی شیم و همچنان باور داریم که ایشون زنده هستند و ما منتظریم تا خبر سلامتیشون از دل طبیعت بهمون برسه! این نکته هم هیچ ربطی به خرافات و گول زدن خودمون نداره بلکه مربوط به ایمان و باورمون به توانایی مطلق پروردگاره و قدرت ایمان ما.

    پاسخحذف
  6. abbas janam.ei vayyyyyyy

    پاسخحذف
  7. چرا متوقف شد؟ ترا به خدا ما هر روز از اینجا خبر میگرفتیم و امیدوار میشدیم

    پاسخحذف
  8. عزیزانم..این آخرین خبریه که فرخنده بهم گفت...پدر عباس هم درخواست برگشت فرخنده رو کرده...اما فرخنده همچنان در نپال خواهد ماند.جزئیات توقف را هنوز نمی دانم.اما به محض اطلاع حتما اینجا خواهم نوشت.می دانم که چیزی و یا سر نخی از عباس پیدا نکرده اند.احتمالا جستجو کلیه مناطق به پایان رسیده و از لحاظ فنی ادامه آن بی معنی است.واقعیت اینست که اگر عباس در رودخانه باشد و یا جایی در خشکی ...بعد از نزدیک سه هفته بدون غذا و سرپناه ...جستجو برای سالم یافتنش دور از انتظار است.تنها می توان به این امید داشت که جایی توسط کسی در حال مداواست ویا سرپناهی دور از چشم جستجوگران یافته است.پس امیدواریم که به زودی خبری از او داشته باشیم....لطفا دوستان مجددا حرفهای مرا تحلیل نکنید...من هم چون شما در شرایط روحی خوبی نیستم...تصمیم داشتم هیچ توضیحی ندهم..اما چون سوالهای زیادی در خصوص جزئیات شد مجبور به توضیح این چند سطر شدم.

    پاسخحذف
  9. khodaia.hala che konam?vayyyyyyyyyy

    پاسخحذف
  10. خدايا
    هركجا هست
    به سلامت دارش...

    امروز روز خوبي نيست انگار!

    پاسخحذف
  11. و جاودانگی رازش را با تو در میان گذاشت؟!

    باور نمی کنم عباث. باور نمی کنم

    پاسخحذف
  12. یاد باد آنكه سر كوی توام منزل بود
    دیده را روشنی از خاك درت حاصل بود
    ***
    در دلم بود كه بی دوست نباشم هرگز
    چه توان كرد كه سعی من و دل باطل بود
    -----------------------------------
    می دونم بر میگردی. همه منتظرتیم كه برگردی

    پاشا

    پاسخحذف
  13. همه امیدواریم این اتفاق بیفته که اون دوباره کنار دوستاش قراربگیره ..........
    همچنان امید و دعا می کنیم ..

    دوستان مشهدیش

    پاسخحذف
  14. رفتن در اوج؟ چگونه است که دل رفتنت را باور ندارد؟ من که از حلقه دوستان تو نیستم... من که جز 1دوست مشترک با تو ندارم... من که ترا ندیده بودم... چگونه نبودت مرا میازارد ؟ از دوشنبه ای که رفته ای غم سراپای مرا فراگرفته اما هنوز هم باور ندارم... وه چه خوبی که چون منی ندیده و نشناخته در بند مهرت اسیر و سرگشته چشم انتظار داری... تو انقدر خوب زیسته ای که آرزوی زیستن برایت بیمعناست اما نبودت زندگی را تلخ مینمایاند، رفتنت را باور باید؟ عباث اولین باری است که به نام صدایت میکنم جواب بده... "ف"

    پاسخحذف
  15. لطفا اطلاع کسب کنید غیر از قایق آیا وسیله دیگری ولو بسیار کوچک و ناچیز از فرد مفقود به دست آمده یا خیر؟ اگر مثبت است در روز چندم حادثه و در چه شعاعی از نقطه حدوث ؟ آیا یافت شده یا نزد افراد محلی بوده؟ این سوالات کلیدی همچنان در اخبار شما گم ماندند

    پاسخحذف
  16. دوست عزیز...غیر از قایق هیچ سر نخ و نشانی ، رد پایی، تکه لباسی،هیچ هیچ هیچ نشانی در هیچ کجا پیدا نشده....

    پاسخحذف
  17. پگاه خانوم من شما رو نمیشناسم...اما ممنون از همه زحماتی که در اینجا کشیدید و بگذریدو ببخشید سخنان مدعیانی را که نه تلاشی کردند...نه امیدی دادند...نه تشکر کردند و فقط حرف ناقابل بی ارزش زدند...با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی/...کاش آقای جعفری نه به خاطر دوستانش،نه به خاطر دوستدارانش،نه به خاطر طبیعت دوستان، نه به خاطر ایران، فقط به خاطر فرخنده اش بیاید...

    پاسخحذف
  18. تو را من چشم در راهم
    رفتن عباس جعفري را هرگز باور نمي كنم. اميد دارم كه زنده است و به خاطر فرخنده هم كه شده برمي گرده. از خدا مي خواهم هركجا كه هستي سلامت باشي .
    همه چشم انتظار برگشتنت هستيم.

    پاسخحذف
  19. فرخنده عزيز
    مي دونم كه باور نمي كني روزي اينگونه كسي رو كه عاشقش بودي و به سختي بدستش اورده بودي اينگونه گمش كني مي دونم تا به حال به ابن لحظه فكر نكرده بودي و دركت مي كنم...
    دعايت مي كنم و ...

    پاسخحذف
  20. وقتي اين خبر رو سايت ديديم شوكه شدم. اميد دارم كه عباس زنده است. از پگاه و شهرام عزيز به خاظر تلاش بي وفقه و خستگي ناپذيرشون تشكر مي كنم. من همچنان اميدوار هستم و مرتب به سايت ميام. ميدونم كه عباس جعفري به خاطر همسرش، فرخنده اش هم كه شده برمي گرده. اميد دارم و به درگاه خدا دست به دعا بر ميدارم كه سلامت باشه.
    فرزانه

    پاسخحذف
  21. پگاه خانم از زحمات شما در این مدت بابت در جریان گذاشتن همه ی وابستگان،دوستان، همکاران و عزیزان عباث ممنونم. همینطور از شهرام عزیز متشکرم که در این امر سهیم بودند.

    اما همه ی ما خیلی امیدواریم که اون زنده و سالم برگرده.

    پاسخحذف
  22. این تیتر معنیش چیه؟؟؟
    من باور نمیکنم...
    باور نمیکنم..

    پاسخحذف
  23. سلام
    1.عکسی که از عباس آقا انتخاب کردید چندان زیبا نیست .
    2.با احترام درپاسخ به همه دوستانی که اصرار به ادامه عملیات جستجو دارند واز توقف آن دلگیر شده اند باید گفت برای هر عملیاتی که به قصد جستجو انجام می گیردزمان جستجو تعریف می گردد.که به نظر می رسد در این عملیات چندین برابر زمان صرف شده است .
    3.من به شیوه رفتن عباس آقابه طبیعت در این اتفاق غبطه می خورم .همه کسانی که پابه طبیعت می گذارند باید خود و خانواده و اطرافیان خودرا برای پذیرفتن چنین اتفاقاتی آماده کنند.شاید بتوان گفت مکرررفتن به طبیعت یعنی انتخاب شیوه جدیدی اززندگی،که طبعا ممکن است با چنین اتفاقاتی همراه باشد.
    4.از خانم صادق وسایر دوستان عباس آقا که بیش از بیست روز به طور خستگی ناپذیر به عملیات جستجو ادامه دادند صمیمانه تشکر می کنم و ایمان دارم به اینکه طبیعت این تلاش صادقانه آنها را بی پاسخ نخواهد گذاشت.
    5.من برای خودم متاسفم که فعلا از مصاحبت و راهنماییها و کمکهای عباس آقا محرومم.

    6.خوب است فعلا تا دیدار مجدد عباس آقا با مراجعه به افکار، متون و عکسهای ایشان به روش صحیحی که او در شناخت طبیعت و ایران رسیده بود نزدیک شویم.
    خدا نگهدار
    یاسر

    پاسخحذف
  24. پگاه خانوم من هرروز اینجا میام و خبر می خوام.درسته کم و بیش از خونوادشون خبر م میگیریم اما بازم...
    مامان عباس از موضوع بی اطلاع بود تا اینکه یک دو روز پیش مجبور شدن بهش بگن.100% عباس صحیح و سالم فقط انشاالله هر چی زودتر یکی یه خبر خوشحال کننده ای بده.ناشناس هم گل گفت.کاش آقای جعفری نه به خاطر دوستانش....

    پاسخحذف
  25. سلام پگاه
    نذار ناامیدی اینجا حاکم بشه. خواهش میکنم

    پاسخحذف
  26. به همتون می گم که من مطمئنم که عباس بر می گرده

    چون مااز خدا میخواهیم و او خواهد داد

    پاسخحذف
  27. قلبم با خواندن این خبر تیر کشید... عباس جعفری همه دوستت داریم و می خواهیم ببینیمت... من که امیددارم. اول برای تو و بعد برای فرخنده. دوسستتون دارم!

    پاسخحذف
  28. مي گويند فقدان برادر كمر ادم را مي شكند.

    كمرم را راست نگه مي دارم. زيرا برادرم عباث زنده است.

    پاسخحذف
  29. درسته که جستجو متوقف شده،اما این بدین معنی نیست که ضربان قلب عباس هم روی صفحه مانیتور متوقف شده!!
    لطفا همه امیدوار باشیم و انرژی مثبت بفرستیم.
    خداوند خیلی بزرگتر و مهربونتر از اینهاست...

    پاسخحذف
  30. یک عکس رنگی بذار پگاه ........

    پاسخحذف
  31. سلام و درود به همه یاران و دوستداران عباس عزیز که بینهایت قابل احترام است. نیمتوانم ازفعل گذشته استفاده کنم. هرچند که مدتی است مارا تنها گذشته ولی همه امید داریم که بزودی به جمع دوستدارانش بازخواهد گشت. جای آن دارد از زحمات و اطلاع رسانی های بی وقفه عزیزانی چون پگاه , شهرام ودیگر دوستان نزدیک عباس عزیز سپاسگزاری نموده و سلامتی و موفقیت روزافزون ایشان را از درگاه خداوند یکتا مسئلت نمائیم.
    ضمنا" تقاضا دارد درصورت تصمیم به برگزاری هرگونه گرد هم آئی پس از بازگشت فرخنده عزیز, لطفا"از طریق همین سایت اطلاع رسانی فرمائید.

    با قلبی آکنده از درد و ناباوری شما عزیزان را به خدای بزرگ می سپارم.

    شعله میرشکرائی

    پاسخحذف
  32. فرخنده عزیز. ما در کنار توییم. مطمئنم پیدایش خواهی کرد.

    پاسخحذف
  33. و هزاران بار دیگر هم خواهم گفت که عباس می آید

    چون خدا توانا به هر کاری ست ویادمان باشد که خدای ما بی نهایت بزرگ است

    و خدا می گوید :
    ماکه دشمن را چنین می پروریم
    دوستان را از نظر چون می بریم

    پاسخحذف
  34. و من مهتاب را به نگاهبانی از عباس گمار ده ام
    هرلحظه و هر نفس

    پاسخحذف
  35. های عباس جعفری - با تو هستم - رفته ای در نشیب دره ها و در رودهای خروشان نپال و با بی خبریت حال ما را گرفته ای ، مگر فکر می کنی ما چقدر آدمهایی مثل تو داریم. عباث اذیت نکن ، از همان بام دنیا نگاهمان کن ! ببین چقدر چشم انتظارانت ذجر می کشند. عباث عزیز ، لطفا برگرد. بخاطر دماوند باشکوه و نه حتی بخاطر کویر طبس ، بوته های گون چاه مسافر و تپه ماسه های خیرآباد و طاق های رباط کلمرد که عمری را با آنها سر کرده ای برگرد...

    پاسخحذف
  36. ممنون از تلاشهای شما.هنوز هم دلم میخواد این صفحه رو که باز میکنم،حاوی خبر خوب باشه،
    نمیدونم به این میگن "امید" یا "ناباوری"؟!؟
    خیلی مراقب فرخنده باشین،خیلی سخته خیلی سخت....
    لیلا

    پاسخحذف
  37. عباس چه بیاد چه نیاد همیشه زندست

    پاسخحذف
  38. دیشب خوابشو دیدم کناره فرخنده بود.فرخنده خوشحال بود .اینقدر خوشحال بود که یادش رفته بود مارو خبر کنه.. هردوتاشون خوشحال بودن... صدای خندهاشون زیباترین صدایی بود که میشنیدم... (خدا با ماست)

    پاسخحذف
  39. دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
    ما را چو دود بر آتش نشاند و رفت

    پاسخحذف
  40. و ما همچنان منتظر خبر خوشیم و امیدوار و دست به دعا...

    غبار غم برود حال خوش شود ...

    پاسخحذف
  41. و خدا گفته که ای انسان هر چه بخواهی می دهم
    فقط تو بخواه

    و من با تمام وجود میخواهم عباس را
    و به شما می گویم که شما هم بخواهید
    او به یقین خواهد داد ایمان دارم
    شما هم ایما ن داشته باشید
    و من دمادم از خدا می خواهم
    بیایید همگی با تمام وجود عباس را بخواهیم که او خواهد داد

    پاسخحذف
  42. بيلانه لَه دور تماشات بِكَم
    روژي صد جاران قَزات خَم لَه خُوم
    غم دَوْرَي داوا لَه دَوْرَ اَم دِلْمَه
    ويلْكُنم ناوي اَيْژي مَنزِلْمَه
    غم بُو بَه مرگم
    غَمي تو بُو بَه خَنْجر بِرايي جَرْگم

    بذار از دوره نظاره ات كنم
    روزي صدها بار فدايت شوم
    غم درون دلم لانه كرده
    رهايم نمي كند و مدعي است كه دلم منزلگاهش شده
    غم، باعث مرگم است
    غم تو خنجري براي بريدن گلويم شده است

    عباث برگرد.

    پاسخحذف